پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...
پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...

چهار لالایی برای نخوابیدن

۱
برای سحر،سحرنمی شدتاقصه ای دست وپاشود.شوم جمعه بود.صدای مادرش در می آمدکه: شب
گناه ،تورو خدا...
سردبود.دندان سرد زمستان توی گوشتهای سحرفرومی رفت.ملافه ی پاره را روی خودش می کشید.
مادرش خسته ازخیابان پیچید.نزدیکش آمدولگدی محکم به پهلوی سحر زد.

2
سحریک شمع برداشت ولی نتوانست،بلدنبود گدایی کند.همیشه پدر ندیده اش راصدامی زد.پارافین
های داغ روی انگشتهای سفیدوکوچکش می ریختند.مادرش هلش می داد.دیدکه فایده ندارد.
داد زد:کمک کن تاحداقل یک پتوبخریم.
صدای گوینده ی تلوزیون ازداخل فروشگاه صوتی تصویری می آید،وضع هوای امشب رامی گفت:
امشب کاهش قابل ملاحظه دما راداریم.حدود 10 درجه ...(باید بخاری هاراروشن کرد).این ته صدای
مردصاحب مغازه بودقبل ازاینکه سحر راازجلوی مغازه براند.
3
سحردستهایش راها می کرد.می نشست ومادر دست درازمی کردجلوی عابران.درخانه ی خوش نمایی بازشد.صدای قهقه ازآن بیرون می زد.یک مهمونی بو دار تمام شده بود.زن که ته مانده ی غذاهاراتوی سطل می ریخت،تاسحر رادیدگفت:بیادختر،بیااینهاروبگیربخور،نترس،مونده  نیست. سحرفرارکرد.

4
لابه لای آدمها وماشینها که بی توجه به اومی گذشتند،انگشت به دهان می گشت.مادرش راگم کرده بود.بی اختیاراشک می ریخت.دیگرتوان ایستادنش نبود.رفت نزدیک خانمی شیک پوش، خواست دست درازکند،دستش راهم پیش آورد،ولی نه،دوباره گریخت.ازچی فرار می کرد؟
 ماشینهامثل عقربهای شاخ دار از روبرویش می گذشتند.چشم بست و در های وهوی نورو بوق ماشین گم شد.وسط خیابان همه که عقب رفتنداورادیدندکه ضجه می زد.بعدبلندشد وباتمام وجود
خودش رابه پیکان سفیدی زد.
روی خون چشم بست.
صدای مادرش که اورا بالاخره پیداکرده بود می آمد:پول خون دخترم راباید بدی.
راننده بهت زده به سحر نگاه می کردکه لبهای خونینش بازوبسته می شد.صدمه ی زیادی ندیده بود.
 
                         *یک مشت داستان مزخرف* شاهدپارسی1384
نظرات 36 + ارسال نظر

دل نوشته ها یا به قول خودت عاشقانه های قشنگی نوشتی آدم برفی!
امیدوارم دلی به سفیدی برف ولی عمری به اندازه آدم برفی نداشته باشی
پاینده و پیروز باشی

لطف دارین شما
امیدکه اینگونه باشه

سلام

ANNA 1390/11/19 ساعت 09:10 ق.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

سلام
ادم برفی جان
کجا بودی
چرا نبودی
نگرانمان کردی

در گیرو داربودن

ممنون

سلام

سپهر 1390/11/19 ساعت 09:35 ق.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

سحری برای سحر باید ساخت
اگر سحری باقی مانده باشد ...



سلام برادر جان
به خونه خوش اومدی
خوبی ؟
خوشحالیم از این بازگشت .

ممنون
شمالطف دارین

سلام
برادرجان

خیلـــی قشنگ بود

ممنون

سلام

پژوهنده 1390/11/19 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.myfava.blogsky .com

چقدر دشمن داری خدا؟
.
دوستات هم یک مشت علیل که در حقشون دشمنی کردی !
(سوته دلان)

اگه خداطرف ماست،پس کی با اوناست؟

(نجات سرباز رایان)

ژینوس 1390/11/19 ساعت 06:50 ب.ظ http://zhinoos.blogsky.com


نمیدونم چی باید بگم................................

چه روح لطیفی داره این خانم کوچولو...
حالاخودتوناراحت نکن

ناهید 1390/11/19 ساعت 11:55 ب.ظ http://nz54.blogfa.com

سلام.
منتظرتان بودیم.
خوش آمدی.
جایت بس خالی بود
در این دنیای مجازی
در نبودت
برف جبران نمود
و آدم برفی های زیادی به ما داد
که
هیچ کدام جایت را پر نکرد.

سپاسگزارم
لطف دارین...شرمندگی و اینا...

سلاما

سلام دوست خوبم
تائید می کنید تبادل لینک کنیم ؟
لطفا اطلاع بدین شما را با عنوان مورد نظرتون لینک کنم

---لینک من --
عنوان : سارا شعر
توضیحات : شعر شعر
آدرس: http://saraomidvar.blogfa.com
-----------------
سپاسگزارم - التماس دعا
یا امام زمان (عج)

مطلبوخوندی عزیز دلم؟

سلام

sahra 1390/11/21 ساعت 12:42 ب.ظ http://mahe-moniram.blogfa

va bhesht zire paye madar sahar ham hast?!!

گمانم....
شرایط...!!!!

سلام

بی نام 1390/11/21 ساعت 11:41 ب.ظ http://hiish.blogfa.com

احتیاج به تعریف من نیست...
ممنون که می نویسی تا خونده بشه

سلام

لطف دارین شما....
ممنون که می خوانی ام

سلام

ANNA 1390/11/22 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

در من


هر چه می خواهی بکار

از من

چیزی جز عشق نمی روید



سلام
خوبی ادم برفی جان

...ودردهای من
ازعشق است،عشق،عشق...

سلام
آنای مهربان

ANNA 1390/11/22 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

خدانکنه درد باشه
که درد عشق خود عشق است
خوب باشی
و من کمی ارامم

اره خودعشق...
ممنون

سلام آدم برفی
دعا کردم بهار نیاد تا همیشه پابرجا بمونی

مرسی اومدی وبلاگ من.
همیشه بیا

ممنون....


سلام

ناهید 1390/11/22 ساعت 11:28 ب.ظ http://nz54.blogfa.com

می دانی چه قدر از این سحرها داریم
آدم برفی جان
بگذار حداقل به تو دلخوش کند
به تو و پاکیت و مهربانیت

دلت را جایی
حوالی خدا
4میخ کن
تا با رفتن این و آن
از حوالی خدا دور نرود.

زیادند....زیاد
ایکاش...

سعی میکنم خانم معلم....

میس بهار 1390/11/23 ساعت 04:41 ب.ظ

از این لالایی ها
که آدم انگار دوست دارد گوش هایش را بگیرد و نشنود این لالا روزها ...
............................................................................
از این لالایی ها 4 تا که سهله 100 تا هم بگی خوابشان برده و می برد ...تازه خواب های رنگی هم میبینند ...
................................................................................
زیبا بود بدون اغراق
به قول دوستی کیفور شدیم از خواندنش ...
................................................................................
دستهایی که صاحبش میداند با ها کردن گرم نمی شود ...!!!!
.....
بهار نزدیکه ...بوش بدجور پیچیده ....

آخ که گفتی...

ممنون...
ها میکندبه امیداینکه گرم شوند.

بوی مست کنند های داره انگار...

میس بهار 1390/11/23 ساعت 04:52 ب.ظ

راستی سلام ....
او .وه
گه گاهی خوبه آدم از این کارا بکنه ...یه هو بره پیداش نباشه ....بعد همه بگن ای بابا کجا بود ی ...نبودی ...دلمونو ..تنگ .. و اینا ...بعد بگه ای بابا همین جا
زیر سایه شما !
یا به قول شما در گیر و دار بودن ...
محبوبیت دیگه ...ای بابا !
..................................................................................
دلمان می خواهد "سحر یک اسمان داشته باشد قد دل خودش پر از ستاره هایی که چشمک نمی زنند و همین که دست دراز کند ...بچیندشان با یک ماه گنده ...کنارش !
.............................................................................
راستی دلم می خواهد آدم های مدل شماره 3 را ...(چیز کنم ) ولش کن اصن ارزش ندارند اینگاری !
.............................................................................

هه رابینسون کروزو!در چه حاله ...

سلام راستی...
شماودیگردوستان لطف دارین...اینم یه جورشه!!!حاضرم تقسیمش کنمو.....

تعبیرشاعرانه ای بود...
دلم می خواهد هیچ وقت گرسنه نماند.

بی خیال

هه! چرااونوقت رابینسون کروزو؟؟؟!!!

سپهر 1390/11/23 ساعت 07:00 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

یکی نیس به خود خانم بگه شما که کلا رفتی و نیستی
مگه برف بیاد و ادم برفی درست کنه تا بشه بهار رو دید ...


برادر جان سلام

باشمانو خانم...

سلام برادرجان

ANNA 1390/11/26 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

سلام

...

سلام

ANNA 1390/11/26 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

تو از کجا فهمیدی در بساط ما جز درد چیزی نیست برفی ؟

حدیث دوست نگوییم مگربه حضرت دوست
که آشناسخن آشنا نگه دارد

شهروم 1390/11/27 ساعت 11:29 ق.ظ http://shahroom.com


گاهی نیست
فکر می کنم برای همیشه گمش کرده ام
اما ناگهان
گوشه جیب چپ شلوار جینم
ته طعم یه بوسه
در کنج زاویه آینه دستشویی
درگنگی تلفیق بوی بنزین و لنت پیکانی قراضه
گوشه ی تخت خوابم
حاشیه یک عکس
پیدایش می کنم
غم را همیشه پیدا می کنم
همیشه...
(شهرام)

هرچی بش میگم توآزادی دیگه
میگه من دوست دارم تو میدونی...فریدون فروغی

ناهید 1390/11/28 ساعت 10:13 ب.ظ http://nz54.blogfa.com

آدم برفی نازنینم
این که نظرات پستت غیر فعال است
ادای احترام می کنم به آن
و سکوت در قبال آن

فقط و فقط برای عرض ادب آمدم

سلام.

معلم مهربان
شماعزیزمائید
می فرمودید خدمت میرسیدیم

سلام

سپهر 1390/11/29 ساعت 11:37 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

مهر سکوت بر نظرات زده ای ...
بردارجان .
سلام

سلام
برادرجان

سپهر 1390/12/01 ساعت 07:47 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

دل برادر که برای برادرش تنگ نشود که دل نیست
کجایی برادر جان؟
تو خوبی ؟
قرار کوه مان چه شد ؟
کوله ام پر شده است ، زودتر برویم .

چه نازنین دلی است این ....
گمم،مباداکه خودم رابیادبیاورم!
هنوزسرجاشه
پٌرٍ پر...بیابریم.

تقدیم میشود به شما:حرف های یک دل بی قرار

برفی جون: آپم.قابل دونستی بیا

باشه...

سلام

ناهید 1390/12/05 ساعت 10:21 ب.ظ http://nz54.blogfa.com

سلام آدم برفی مهربانم.

برکه ها انتهای اقیانوس را نمی دانند!

ببخش اگر گاهی گم می کنم
نشانیت را...

خوش به حال برکه هاکه سرشار از رمزو رازند....نیلوفرآبی

سلام

ANNA 1390/12/08 ساعت 09:19 ب.ظ http://lapeste.blogksy.com

سلام
نظرات رو بستی
اما خیلی زیبا نوشتی
فقط خواستم بگم
بکر بودی و عالی
اما کمی
کم پیدا
و گاهی که می ایی دست پر می ایی

ممنون...لطف داری
وگه گاهی دوخط شعری
که گویای همه چیزست وخودناچیز....

سلام

میس بهار 1390/12/11 ساعت 09:31 ب.ظ

سلام
سکوت کردی یا اینجا هم حوصله ی جواب دادن نداری ...
فوق العاده بود عد از چن وقت سکوت آدم برفی
نمی دونی چقدر به دلم نشست ...
گاهی فکر می کنم گاهی یه آدم یه روز تمام باهات حرف می زنه یه عمر باهات زندگی می کنه اما اینگاری نفهمیدت ...نمیشناستت اما یه شعر چن خطی ...یه جمله حس تو رو اینقدر دقیق بیان میکنه وقتی می خونی فکر می کنی خالی شدی ...به اندازه ی یه بغض گریه کردن
مث یه شونه می مونه که اینگاری سرت رو گذاشتی روشو خالی شدی ..
ممنونم آدم برفی ...
راستی سلام !

بی خیال....بیخیال...
خوشحالم...
آره راست می گی...


سلام

ناهید 1390/12/12 ساعت 01:58 ب.ظ http://nz54.blogfa.com

تو بارانی!
باران برای کسی تکراری نخواهدشد
هر وقت ببارد
دوست داشتنی است.

سلام.

توبارانی....

سلام

[ بدون نام ] 1390/12/15 ساعت 06:52 ب.ظ

گرمایی خودت گرمتر از ان گرمی فندک است
اتش بزن برادرت را

سپهر

سالهاست خودمو آتش زدم...ولی تو را... نه.

ناهید 1390/12/22 ساعت 12:08 ق.ظ http://nz4.blogfa.com

سلام آدم برفی مهربان
زمستان دارد به پایان می رسد.

عیبی نداره...عوضش بهارمیاد ...شادی میاره....

سلام خانم معلم با احساس

ANNA 1390/12/27 ساعت 11:02 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

اومدم بگم عیدت مبارک
نظرات بالا بسته بود
به امید روزها ی بهتر

واسه توهم مبارک
مرسی...

nahid 1391/01/01 ساعت 02:40 ق.ظ http://nz54.blogfa.com

اکنون که کالسکه زمان آرام آرام دیار برف ها را ترک کرده و بهار با تمام زیباییهایش از راه می رسد
من برایت
سلامتی
سرافرازی
سعادت
سخاوت
سیادت
سجود
و سربلندی را به عنوان هفت سین خوشبختی آرزو می کنم.
سلام

شاعرانه بود
ممنون ازاین دعای زیبا....آمین.

سلام

میس بهار 1391/01/01 ساعت 07:35 ب.ظ http://2khtare-havva.blogsky.com

سلام
سال نو تون مبارک آقای ستاره ی سهیل خان جان!
خوبین ؟
حال دلتون ؟
"به قول دوستی
سال من نو نمی شود اگر تو نخندی ...
آرز.های خوب برای آدم برفی خوب ...

سال نو شمام مبارک
ببین کی اومده ....
ممنون
به قول خودم:سبزه هایم را گره زدم
کی برای بازکردنشان می آیی؟

مرسی..میشه یواشکی بهم بگی اون آرزوهای خوب چیابودن؟؟!!!!

سپهر 1391/01/06 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

یه کم شیرنی بخور شاید کامت شیرین شد
این تلخی پایان گرفت در نوشته هایت
برادر جان، سلام



سلام

میس بهار 1391/01/14 ساعت 10:33 ق.ظ

راست می گه این آقا سپهر لفن !
.
.
.
شاید یه کم مارو تحویل گرفتین خب !
سلام خب !

این برادر ما راستگو هستن

نفرمایین...
خب سلام

سپهر 1391/01/14 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

بین سمیرا جان هم با من موافقه .
تلخی روزهایت را به جمع بیار ...
باز کن کامنت ها رو !


نکنه کوه لازم شدی ؟
سلام

شما عزیزان لطف دارین

...بااین همه ،رو چشم.

آخ گفتی...سیزده بدر رفتم،ولی بازم طالبم....کوه وآتیش و سبزه وچای
دودی....

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد