صدای گریه سرِ چندغصه ی الکی
ببین!ولش کن ویک کم بخندقلقلکی!
دوچشم ترشده راپاک کن ازاین دفتر
دوچشم خشک مراهم ببربده نمکی!!
*
ازاین شب مگسی می خزم به آغوشت
بفهم این را که زنده ام به خاطرکی!
بدون دلهره ازمنطق زمان ومکان
توبادقایق من تاهمیشه!مشترکی
دلم گرفته،فقط خواهشاْبخندعزیز!
[صدای خنده،سپس هق هق قایمکی]
فاطمه اختصاری
دوچیزپایان ندارد :
حماقت انسانها وپهنه ی کهکشانها؛
که البته درموردکهکشانهامطمئن نیستم!
اینیشتین