درچشم من آجرمی چینند
دیوارخانه ی تو
هر روزبالاتر می رود.
خداحافظ محبوب من
تو رادوباره نخواهم دید
حالاکه دارم این شعر را می نویسم
کارگرها
آنجامشغول کارند.
رسول یونان