پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...
پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...

خداحافظ...

درچشم من آجرمی چینند

دیوارخانه ی تو

هر روزبالاتر می رود.

خداحافظ محبوب من

تو رادوباره نخواهم دید

حالاکه دارم این شعر را می نویسم

کارگرها

آنجامشغول کارند.

                              رسول یونان