وطن
وطن مهربان من
حالا روی کدام انگشت خود حساب می کنی؟
با کدام دست؟...
"بکتاش آبتین"
و دو کار قدیمی ازخودم. سالها پیش:
1
بزرگ شده ای،
وبااین همه بزرگی
قددت به عشق نمی رسد!
2
سیب راکه قسمت کردند،
به تواما،
چیزی نرسید...
- دخترحوا،
کجای کوچه شعر
پرسه می زدی؟
باکوله ای پر از سپید.
لابد،
سیب سرخ حوا خورده ای
که چهره ات انگار
گندم گونست.
- وهمین،
به تو اما،
چیزی ازسیب سفید نرسید...
- خوب شدکه نرسید
چهره های گندم گون،
واقعی ترند ،
انگار.