"همیشه دردها ازجایی شروع می شوند،این آغازدوست داشتن است"
.
.
سلام ، یک نفرداشت باخودش تنها زیریک سقف زندگی می کرد.
مدتییه ازمنطقه های مسکونی که بیرون می زنم،واسه سگای کنارجاده بوق می زنم واونا (لابد)باحیرت نگام می کنن،منم بِروبِر نگاشون می کنم ،فکرکنم دارم دیونه می شم....آره....
.
.
.
.
.
لحظه ای بامن باش
لحظه ای بامن
برایت شعرخواهم خواند
برایت معناخواهم کرد
ازمن بپرس
ازمن هرچه دلت می خواهدبپرس
من جوابت راباعشق خواهم داد. "شهریارکوراوند"
.
.
.
"درمیان خرابه های یک خانه که بابمب ویران شده بود،پسرک آبی برای پدرومادرش گریه می کرد.اومدت زیادی آنجانشست وازته دل گریه کرد.اماسرانجام گریه اش تمام شد،ودیگراشکی برای گریه کردن نداشت.اوسرش رااززانوبلند کردوبه راه افتاد.هرسنگی که در راه می دید،بالگدمی زدوهرگُلی که سر راهش روییده بودپایمال می کرد.همین طورکه می رفت سگ کوچکی به طرفش آمدوبرایش دم تکان دادوپشت سر پسرک راه افتاد.پسرک به سگ گفت:ازاینجابرو،چون اگه پیش من بمونی،من بایدتورادوست داشته باشم.ولی من نمی خواهم درتموم عمرم کسی رادوست داشته باشم."
"پسرک آبی .جنگ های عجیب وغریب-مارتین آوور-"
.
.
.
قوی ترین مردان جهان
پستچی ها هستند
که نمی دانند
چه حجم عظیمی از دردواندوه را
باخودحمل می کنند.
ازآنهاقوی ترتویی
که می توانی
تنهاباچندکلمه کمر مرابشکنی! "مژگان عباسلو"
.
.
.
.
.
.
سالهابعدمی فهمی
آنچه به توبرنمی گردد
جوانی وزیبایی ات نیست،
آنچه به توبرنمی گردد
منم که تورا
پیروزشت هم
می پرستیدم. "مژگان عباسلو"