پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...
پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...

نه دیگه...

نه دیگه این دلا دل نیست...

 


.
.
.

ماشین ها

بغض هاشان راجمع می کنند

تافصل باران

کسی نفهمد گریه می کنند.

ولی چه ساده اند

برف پاک کن

اشک هاشان را

که این ورو آن ور می برد.

.

.

.

تو راگم کرده ام

محبوب من...