خدایا نوکرتم،ماروبفرست مرحله ی بعدی،
این مرحله که همش غوله....
ازدیو و دد ملولم وانسانم آرزوست...
صدای گریه سرِ چندغصه ی الکی
ببین!ولش کن ویک کم بخندقلقلکی!
دوچشم ترشده راپاک کن ازاین دفتر
دوچشم خشک مراهم ببربده نمکی!!
*
ازاین شب مگسی می خزم به آغوشت
بفهم این را که زنده ام به خاطرکی!
بدون دلهره ازمنطق زمان ومکان
توبادقایق من تاهمیشه!مشترکی
دلم گرفته،فقط خواهشاْبخندعزیز!
[صدای خنده،سپس هق هق قایمکی]
فاطمه اختصاری
دوچیزپایان ندارد :
حماقت انسانها وپهنه ی کهکشانها؛
که البته درموردکهکشانهامطمئن نیستم!
اینیشتین
اگه شجاع دل،فیلسوف،نویسنده،جادوگر،ثروتمند،کارگر...هم،باشی:
از یک زن زاده شدی،
نیاز مندمحبت یک زن هستی،
نیازبه تائید یک زن داری،
نیاز به صدای یک زن داری،
نیاز به بوییدن یک زن داری،
نیاز به حس کردن یک زن داری،
نیاز به نوازش های زنانه داری،
نیاز به بوسه های زنانه داری،
نیازبه گرمای زنانه داری،
نیاز داری گاهی نوازش کنی مو های زنانه ای را...
سوار ِ زخمی، از جنگ، داشت برمی گشت
سوار اسب... که نه! مرد توی ماشین بود
هوای یخ زده ی شب به صورتش می خورد
و برف داشت می آمد... و شیشه پایین بود
به جاده زل زده بود و به نور و تاریکی
به خود، به حرکت ِ اشیا، به شهر بدبین بود
گرفت در بغلش ساک خاک خورده تری
و گریه کرد به آهستگی، که غمگین بود
ادامه مطلب ...من از چشم فامیل افتادم ... چون همیشه تو کوچه میخوابم
من به فکرِ آبروم نیستم ... من هنوزم شبیه کودکیهامم
آلیس سرِ چارراه، همبازی ِ من بود... گل میفروخت ، فحش میخورد ، سیر میشد
با دست پر به سرزمین عجایب دوباره برمیگشت!!! یا پیش پای پلیس، مخفیانه زیر میشد